آرسامی در پاییز 98
سلام عشق مامی
سلام نفسم که هر روز، هر لحظه از روز قبل، لحظه ی قبل عاشق ترت میشم( شعر گفتم ها)
خیلی وقت نمیشه بیام سایتت رو به روز کنم نفس😊
مهم اینه که الان اومدم جیگر مامی😘
تو این چند ماه خیلی خیلی فهمیده تر و شیرین زبووووووون شدی؛ همچین که بعضی وقتها میخوام هامت کنم عشقم😋
خیلی مهربووووونی و نازک دل؛ بعضی وقتها از مهربوونی زیادت اشک منو سرازیر میکنی نفسم😍
بریم عکسها👌
هدیه دایی امیرحسین به شما🤩
آبان ماه یه سر رفتیم تهران، مامان جون هم اومد؛ خونه دایی، خیلی خوش گذشت😍
همش میگم اینو ببین؛ cowboy😉
پانی رو دیدی خیلی خوشحال شدی و گفتی میخوای سوار شی بدون کوچکترین ترسی سوار شدی و کلی کیف کردی عشق من😘
روز آخری که تهران بودیم با آتریسایی و مانی جون🤗پارک آب و آتش
شب داشتیم می اومدیم خونه یهویی شما عشق مامی، با اصرار از بابایی خواستی با این ساعت عکس بگیری🤣
الهی مامی فدای چشمهای پاک و معصومت بشه😍
Always laugh sweety😍
بعد از ده روز مریضی سخت شما نفسی😘
تولد منه عزیز دلم، فقظ شیطونی میکردی؛ به زور دو سه تا عکس گرفتی😍
فدا زبونت بشم من😘
تو ماشین اینجوری به من نگاه میکردی منم فوری ثبتش کردم😎
عکسی که خودت سلفی از خودت گرفتی🤭
این یکی عشق اولم آتریسا جیگری ازت گرفته😘