آرسام ما 4 ماهه شده
آرسام م
عزیزم
امروز
امروز جمعه ست، واسه همین واکسن 4 ماهگی رو باید فردا بزنی، عشقم
عزیز دلم، این روزها خیلی قشنگ آواز میخونی و سعی میکنی با اطرافیان ارتباط برقرار کنی
صداهای نازی از خودت درمیاری فدات شم
آتریسا رو هر وقت میخوای صدا بزنی میگی؛ هه... هه
فدات بشم زرنگ من
وااااای دندون های خوشگلت خیلی اذیت میکنن؛ خیلی باهاشون درگیری
عزیزم بریم سراغ عکس های این دو هفته ی شما
فدای خنده ت بشه مامان
با آبجی دارین شیطونی میکنین
عزیزم اردک رو خیلی دوست داری
آتیش شدی، شیطون
عزیزم رفته بودیم عروسی پسر خاله ی بابایی
بعد از مراسم ؛ وقتی اومدیم خونه
با آبجی گلت کلی عکس گرفتین
فدا نشستنت بشم الهــــــــــــــــــی
تازه از خواب پا شدی گلم
عزیز دلم، از صندلی خوشت نیمد
گل های قشنگ من؛ اینجا خودتون از خواب بیدار شده بودین
منم آشپزخونه بودم؛ اومدم دیدم دارین با هم کیف میکنین
مامان واسه اینجوری نگاه کردنت میخوردت ها
هام هامت میکنه ها
وقتی تو بغل بابایی هستی یهو برمیگردی و اینجوری نگاهش میکنی
اون لحظه دوست داریم یه جاییت و گاز بگیریم، عشقم
فداش
فدای خنده ی خوشگلت بشم، نفس
واسه آبجی اینجوری میخندی نانازم