11 ماهگی آرسام جون
سلام پسرم
سلام آرسام م
امروز
عزیز دلم 11 ماهه شدی ؛ مبارکت باشه عشقم
خیلی شیطون شدی نفسم؛ از دست شما وقتی بیداری لبتاپ نمی تونه روشن باشه، میگی بده به من، موس رو میخوایواسه همین ثبت خاطرات این ماه شما دیر شد
اولین مسافرتت، رفتی جنوب پسر قشنگم
با وجود همه ی خستگی هایی که واسه مامانی داشت؛ خیلی خوش گذشت
فقط یه اشتباه شد؛ اون هم اینکه با قطار رفتیم؛ واسه خاطر گوش شما؛ ترسیدم با هواپیما بریم
خیلی اذیت شدیم
آرسام جونم رو پاهای مامانی خوابت برده تو قطاریم
امسال اولین سالی بود که لحظه ی تحویل سال نو شما هم با ما بودی
خونه مامان جون اینا
بهترین ها رو واستون آرزو دارم
عشق های من
بعد از تحویل سال رفتیم خونه بابابزرگم اینا؛ امسال اولین سالی بود که مامان بزرگم نبود( روحشون شاد )
بعد از اونجا هم رفتیم خونه ی خاله ام اینا؛ جلوی خونه شون پارک هست؛ آبجی آتریسایی همین که دید قول گرفت که برگشتنی بره بازی کنه
شما هم یه کوچولو بازی کردی
قربونت بشم؛ چقدر هم سرد بود
جشن دندونی دیگه ای واسه شما گرفتیم؛ خونه مامان جون اینا
خیلی خوب بود
عزیز دلم، اون روز 196/1/3 یعنی همون روز جشنت؛ واسه اولین بار بدون کمک بابایی و مامانی
ایستادی
فداش بشه مامانی
ریسه ی هپی شما
خوش آمدید
فلش به سمت دندونی آرسام جوووون
کیک خوشگل شما
همراه با ژله ها
داریم بر می گردیم؛ ایستگاه قطار اهواز
فدا خنده ش بشم ؛ الهـی
ساعت 5 رسیدیم خونه، الان هم بعد از یه حمام خوبه
جمعه ی همون هفته، اولین بار رفتی شهربازی و سوار وسایل شدی نفسم
آتریسا جونم روی ترامپولین، بپر بپر میکنه
لباس خوشگلت، هدیه ی مامان جونه
دستشون درد نکنهبابایی هم یه لباس داره عین شما؛ وقتی با هم می پوشین
همه میگن: ست کردین پدر و پسر
پسرم بزرگ شده، هزار ماشالله
صندلی ماشین آبجی رو که هیچوقت سوار نشد، واسه شما گذاشتم
تا موقع رانندگی یه وقت اذیت نشی بــــــــوس من
همش به بابایی میگم: پسر صورتی دیده بودی تا حالا
جشن تولد آروین جون
یک سالگیت مبارک عزیز دلم
قربون انجوری نگاه کردنت بشم
اولین روزی که تو پارک سوار تاب شدی ناناسی
آبجی آتریسا تابت میده
شیطونک من، یاد گرفتی کلاهت و از سرت بر میداری
فدا چشات بشه مامانی، به چی اینجوری نگاه میکنی
دیروز بعد از ظهر دندونی مهدی جون، پسر عمه فریده بود
شما بغل مامان بزرگی
خیلی گرم بود، لباسهات و یکی، یکی درآوردم