اولین مسافرت آرسام جووونم به شمال
سلام پسر قشنگم
سلام عشقم
قربوونت بشم، نیمه ی خرداد واسه اولین بار اومدی شمال؛ کلی خوش گذشت
اولین بار بود چهار نفره می رفتیم شمال
اولین دندون آسیاب خوشگلت هم همونجا دراومد
خب بریم عکس های خوشگلت رو ببینیم
اولین روزی که اومدی لب دریا
با آتریسایی
عشق قشنگم، چتر بازی میکنن شما اینجوری نشون میدی
غروب آفتاب و باز شما چترباز دیدی نفسم
شب بود، آخر وقت، خسته بودی خوابت می اومد، اومدیم پرشیا
وسایل بازی رو دیدی سرحال شدی و همش می خواستی بازی کنی
یه غروب قشنگ با خنده ی ناز پسرم
نوشتن اسم نفسهام روی شن های ساحل
عزیزم عکس هات خیلی زیاده، بریم ادامه مطلب بقیه عکس ها رو بذارم
اومدیم بابلسر، پل چوبی خوشگل
فدا خنده ت بشه مامانی
قربونت بشم چهارشنبه رفتیم نمک آبرود، آتریسا جون خیلی دلش میخواست تله کابین سوار شه، مامانی تا حالا سوار نشده بود و کلی می ترسید؛ بالاخره سوار شدیم مسیر رفت کلا چشمامو بستم ولی برگشتنی اونوری نشستم و همش چشام باز بود
این هم عکسی که لحظه ی سوار شدن ازمون گرفتن
گل قشنگم الان تو جنگلای بالای تله کابینی
دس دسی میکنی نفسم
کلی خوابت می اومد همونجا خوابت برد
بغل بابایی
برگشتی، تو کابین بیدار شدی
آتریسا جون اصلا نمی ترسید؛ به من میگفت: خب مامانی دیدی ترس نداشت
خیلی جای قشنگی بود
این خوشگلا هم واسه نمک آبروده ناناسی
غروب خورشید، از تراس
قربون ترسیدنت بشه مامانی
یهویی ترسیدی عشقم
آخرین شبی که بودیم؛ اومدیم بابلسر، شهربازی مجتمع بزرگمهر
دو تایی کلی کیف کردین
شیطونک من
اولین بار بود که تنهایی وسایل بازی رو سوار میشدی
ماشالله به شما
خیلی آتیشی مامانی
دوست داشتی بهش دست بزنی
الان آماده ای که برگردیم؛ واسه اینکه آفتاب دستای خوشگلت و نسوزونه آستین بلند تنت کردم
بابایی و آتریسا دارن وسایل و می برن تو ماشین
شما هم خودت و لوس میکنی
فدات بشم عزیزم
دوستت دارم
بوووووووووووووووووووووووس
عشق قشنگم؛ هر وقت صدای آهنگ میشنیدی فوری دس دسی میکردی و بلند بلند میگفتی: دست دست
وقتی پل چوبی بودیم، آقایی ساز میزد و میخوند؛ شما اینقدر شیرین دست میزدی و نی نای میکردی که همه واست ذوق میکردن عشقم