آرسام جوووونم؛آرسام جوووونم؛، تا این لحظه: 8 سال و 1 روز سن داره

پسر اردیبهشتی ما

اولین مسافرت آرسام جووونم به شمال

1396/3/26 10:48
نویسنده : مامی
890 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

سلام عشقم

قربوونت بشم، نیمه ی خرداد واسه اولین بار اومدی شمال؛ کلی خوش گذشتبوسبغلبغل

اولین بار بود چهار نفره می رفتیم شمالمحبت

اولین دندون آسیاب خوشگلت هم همونجا دراومدچشمک

خب بریم عکس های خوشگلت رو ببینیمزیبا

اولین روزی که اومدی لب دریابغل

با آتریساییبوس

عشق قشنگم، چتر بازی میکنن شما اینجوری نشون میدیچشمک

غروب آفتاب و باز شما چترباز دیدی نفسمبوس

 

شب بود، آخر وقت، خسته بودی خوابت می اومد، اومدیم پرشیا

وسایل بازی رو دیدی سرحال شدی و همش می خواستی بازی کنیبغل

یه غروب قشنگ با خنده ی ناز پسرمبوس

نوشتن اسم نفسهام روی شن های ساحلچشمک

عزیزم عکس هات خیلی زیاده، بریم ادامه مطلب بقیه عکس ها رو بذارمزیبا


اومدیم بابلسر، پل چوبی خوشگلبوس

فدا خنده ت بشه مامانیبوس

قربونت بشم چهارشنبه رفتیم نمک آبرود، آتریسا جون خیلی دلش میخواست تله کابین سوار شه، مامانی تا حالا سوار نشده بود و کلی می ترسید؛ بالاخره سوار شدیم زیبامسیر رفت کلا چشمامو بستم ولی برگشتنی اونوری نشستم و همش چشام باز بودخندونک

این هم عکسی که لحظه ی سوار شدن ازمون گرفتنبغل

گل قشنگم الان تو جنگلای بالای تله کابینیبغل

دس دسی میکنی نفسمبوس

کلی خوابت می اومد همونجا خوابت بردبوس

بغل باباییبوس

برگشتی، تو کابین بیدار شدیبغل

آتریسا جون اصلا نمی ترسید؛ به من میگفت: خب مامانی دیدی ترس نداشتزیبا

خیلی جای قشنگی بودبغل

این خوشگلا هم واسه نمک آبروده ناناسیزیبا

غروب خورشید، از تراس زیبا

قربون ترسیدنت بشه مامانیبغل

یهویی ترسیدی عشقممحبت

آخرین شبی که بودیم؛ اومدیم بابلسر، شهربازی مجتمع بزرگمهر

دو تایی کلی کیف کردینبوس

شیطونک منبوس

اولین بار بود که تنهایی وسایل بازی رو سوار میشدیبوس

ماشالله به شما

خیلی آتیشی مامانیبوس

دوست داشتی بهش دست بزنیزیبا

الان آماده ای که برگردیم؛ واسه اینکه آفتاب دستای خوشگلت و نسوزونه آستین بلند تنت کردمخندونک

بابایی و آتریسا دارن وسایل و می برن تو ماشینزیبا

شما هم خودت و لوس میکنیبوس

فدات بشم عزیزمبوس

دوستت دارم

بوووووووووووووووووووووووسبوس

عشق قشنگم؛ هر وقت صدای آهنگ میشنیدی فوری دس دسی میکردی و بلند بلند میگفتی: دست دستزیبا

وقتی پل چوبی بودیم، آقایی ساز میزد و میخوند؛ شما اینقدر شیرین دست میزدی و نی نای میکردی که همه واست ذوق میکردن عشقمبوس

پسندها (1)

نظرات (1)

کیمیا
21 تیر 96 10:52
عزیززززم چه عکسای قشنگی همیشه به گردش
مامی
پاسخ
مرسی عزیزم