15 ماهه شدی نفسم
سلام آرسام جونم
سلام بوووسم
امروز
قربووونت بشم؛ خیلی شیرین و خوردنی شدی عشقم
بعضی وقتها دوست دارم بچلونمت
کلی حرف جدید یاد گرفتی
از همه بیشتر، عاشق توپ و گل زدن شدی، همین که توپ میبینی پا میشی و محکم میزنی به توپ و بلند میگی: گل... گل
دیروز صبح ساعت 6 از خواب بیدار شدم دیدم نیستش گل پسرم، یهویی دلم ریخت که نکنه از تخت افتاده باشی، بعد از چند ثانیه متوجه شدم یه صدایی میاد که میگه :گل... گل...
اومدم تو حال و دیدم بله؛ شما اومدی و داری بازی میکنی، حالا از چه ساعتی بیدار شده بودی، خودت میدونی
جدید ترین کلمه ای که میگی، چی... چیه؟؟؟
و میری کنار در و میزنی به در و میگی: کی... کی؟؟؟
وقتی یه چیزی از دستت می افته، میگی: افتااااد...
نیست... نیست
اولی دو کلمه ای هم که گفتی: آب نیست... میای کنار یخچال و میگی: آب نیست... آب ریز
یعنی خیلی تشنه ای و هر چه سریعتر باید به شما آب برسه
دو سه روزی هست میگی: کو... کو...
مثل طوطی های ناز بعضی وقتها حرف های بزرگترها رو تکرار میکنی؛ اون روزی سر کلاس زبان آتریسا جون؛ مامانی یکی از بچه ها پسرشو صدا زد و گفت: آرین... شما هم فوری گفتی: آرین
یا دیشب بابایی گفت خطرناکه؛ شما هم فوری تکرار کردی
خب اینم چند تا از عکس های امروز شما
امروز مراقبت قد و وزن داشتی، اصلا همکاری نکردی ناناسی
یه تیکه نون دستت گرفتی و مثلا داری صبحونه میخوری عشقم
فدا لبهای خوشگلت بشم، اونجوریش کردی
شیطونی میکنی؛ اینجوری تار میشه عکس هات نفسم
قربونت بشم عزیز دلم، وقتی می افتی یا سرت میخوره جایی، منو صدا میزنی تا بیام نازت کنم و اون چیزی که خوردی بهش رو بد کنم؛ بعد خودت پا میشی و دیگه هم گریه نمیکنی