آرسام جونم؛ 16 ماهه شده
سلام پسر قشنگم
سلام عشقم
سلام نفسی
16 ماهگیت مبارک ناناسی
عزیز دلم دیروز وقت نشد بیام واسه همین امروز:
قربووونت بشم، دندونات باز داره اذیتت میکنه؛ خیلی بد می خوابی
چند تا کلمه ی جدید یاد گرفتی عشقم
بوس بوسم، یاد گرفتی تا 3 بشمریخیلی ناز و قشنگ میگی: یک... دو... سه
گوشی تلفن یا آیفون رو دستت میگیری و میگی: ادوووو ( یعنی الو )
عاشق دوغی؛ ولی شیر نه... وقتی میبینی سفیده میای میگی: دوغ... دوغ
بعضی وقتها با آتریسا جیگری شیطونی میکنی و موهاشو میگیری تو دستات... من میام و میگم: موهای آبجی رو نکشی ها...
با شیرین زبونی و صدای خوشگلت میگی: باشه... باشه... دوست دارم هامت کنم
وقتی سوار تاب میشی خسته که میشی میگی: بسه... بسه
امروز رفته بودیم بلیط بگیریم که به قول آتریسایی بریم مسافرت؛ آخه قراره یه هفته ای بریم تهران؛ دیگه مامانی خیلی دلش تنگ شدهمامان جون هم میاد با دایی کلی خوش میگذره
کلی شیطونی کردی و آتریسایی هی میگفت: آرسامی، داداشی... هیس... هیس
شما هم میخندیدی و میگفتیهیس... هیس
بریم عکس های این ماه شما رو ببینیم
آتریساجون خیلی مراقب شماست؛ وقتی میای پارک
اولین روزی که تنهایی سر خوردی نفس
یه روز دیگه، داریم میریم پارک
هوا خوب شده، صبح ها وقت شه، می برمتون پارک
یه روز دیگه
اون بالا چی دیدی؟؟؟
عشق من
جیگری یاد گرفتی از این تونل ها هم میری
البته آتریسا جونم هم مواظب شما هست
فدا چشمهای خوشگلت بشم نفس
فدات بشه مامانی؛ میگی بیا دستم و بگیر منو ببر بالا از تونل ها رد شی جیگرم
منتظر آبجی ایم؛ کلاس زبان
میای پارک کنار آموزشگاه، راهشو بلد شدی... خودت میای سمت اینجا آتیش
شیطونک من، باید از بالا سر بخوری
داری از پایین میری بالا که
تو آموزشگاهی ناناسی
کلاس آی مت آتریسایی
میای تو حیاط با وسایل بازی میکنی
سالار تاب شما؛ آتریسا جون هر روز میگفت واسه داداشیم نصب کنین
قربونت بشم
چند تا ژست بانمک آرسام جونم
یهویی