ماهی که گذشت...
نفس مامان
آرسام جوووونم 14 ماهه شدی؛ دو هفته پیش سه شنبه شب بود که یهویی پا شدی و راه رفتی عشقم
چقدر ذوق داشتی و چقدر من و بابایی و آتریسا جون ذوق داشتیم
خدایا شکرت
نفسم، خیلی کم وقت میشه بیام و سایتتون رو به روز کنم
خب بریم سراغ عکس های شما
آرسام کارتونی شده
کلاس زبان آتریسایی، زنگ تفریح وسط کلاس میری و میشینی رو صندلی
آب بازی قبل از حمام
فدا انگشت های کوچولوت بشم من
قربونت بشم
تعطیلات عید فطر، باغ بابا جون؛ آب بازی کردی با آتریسایی
کلی کیف کردین
بعد از اولین آب تنی شما
این هم خواب قشنگ آرسام جونم
کنار بادمجون های خوشگل
فدا ژست رانندگیت بشم من
عشقم، اولین شبی که راه افتادی، اومدی کنار آبجی می خواستی با ماژیک خط خطی کنی رو تخته
خونه ی بازی آتریسایی وقتی کوچولو تر بود
حالا نوبت رسیده به شما
یه روز جمعه و کیک مامانی
فدا چشات بشم نفسی
اینجوری نگاه میکنی بخورمت
آتیــــــــــش، دکمه آیفون و یاد گرفتی و مدام میری میزنی
خوابت میاد نانازم
زبونت و مامان بخوره
دالــــی آرسامی
فدا خنده ت بشه مامانی
فدات شم، میری تو چادرت می ایستی، وقتی می خوای بیای بیرون
سرت گیر میکنهخودت و میندازی و می خندی
دوستتون دارم عشق های من